زندگينامه و وصيت شهيد سيد پرويز فهندژ سعدي
زندگينامه و وصيت شهيد سيد پرويز فهندژ سعدي

شهيد پرويز، از زبان يكي از دوستان دانشجويش
اگر بگوييم زندگي شهيد عزيزمان پرويز جان، نه تنها در نوشته ها وكتابها نمي گنجد، بلكه اصولاً در واژه ها هم نمي گنجد، اغراق نكرده ايم. در واقع بنده بسيار كوچكتر از آنم كه بتوانم در مورد پرويز و عموم شهدا مطلبي عرض كنم، چرا كه تا زماني ما اهل خاك هستيم، از شناخت درست شهدا عاجزيم و تنها مختصري از وجودشان برايمان محسوس مي باشد و همين قدر هم خدا را سپاسگزاريم. از آنجا كه پرويز از همان كودكي به دور از خود بيني و خود پرستي زندگي مي كردند، هيچكس را متوجه ارزش خود و طرز و چگونگي زندگيشان نمي كردند. مختصر مطلبي كه عرض مي شود از شناخت ناقص اينجانب از او به عنوان دوست قدر ناشناسشان مي باشد.
اينجانب از كودكي پرويز را مي شناختم"بصورت همكلاسي" از ابتداي تحصيلشان جديت و استعداد بي نظيري از خود نشان مي دادند كه همواره نه تنها در سطح مدرسه و محله شان بلكه در سطح كشور داراي امتيازي در خور ستايش بودند. پرويز دوره ابتدايي را در دبستان بوستان سعدي و دوره دبيرستان را در دبيرستان ابوذر(شاپور سابق) به خوبي گذراند. ايشان به خاطر لياقت و شايستگي كه از خود نشان داد، در انجام اولين آزمون سراسري بعد از اخذ ديپلم با بهترين نمره و مرتبه وارد دانشگاه شيراز شد و در رشته آمار به ادامه تحصيل پرداخت. پس از مدتي با تعطيلي دانشگاهها به جهاد سازندگي رفت و مدت 6 ماه در كهنجان مشغول ساختن مدرسه بود. پس از آن به عضويت بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و به ماهشهر عزيمت نمود. از آنجا به آبادان رفت كه در حمله اي از ناحيه ساق پا مجروح و به بيمارستان منتقل شد. پس از مدتي ترخيص و به خانه برگشت. به علت موقعيتي كه ايشان از هر نظر داشتند، زمينه هر گونه رفاه و خوشي و دنيا طلبي مساعد بود، اما به دليل همان منش خدايي اش، همان عظمت پيامبر گونه شان، به سادگي و با قدرت از همه چيز گذشتند و كلاً به دنيا و شر و شورش لبخند زدند. حقاً كه ايشان از ازل برگزيده الله بودند. در مدت طولاني كه ايشان را مي شناختم، نديدم يك مورد از خود رفتاري ناشايست بروز بدهد كه به احتساب كودكي، نوجواني، وضعيت سني و يا جو حاكم بر جامعه كه در زمان گذشته بود، گذاشت. آنقدر پاك و دوست داشتني بود كه به شهادت خودم، مورد حسادت بسياري از اشخاص بودند كه او را مي شناختند. ايشان به همه چيز و همه كس فكر مي كردند، جز به شخص خودشان. بسيار مهربان و بخشنده بود. به جرئت بگويم هيچكس نيست كه از ايشان رنجيده باشد. هر كه را مي ديد، برخودي داشتند كه انگار هزار سال با هم بودند، حتي در اولين برخورد. پاكي ايشان از همه چيز مورد حيرت همگان بود. اصولاً اهل تشريفات نبودند و حتي بسيار با اين امر مخالفت مي كردند. در نهايت سادگي و از كمال و ادب قابل ستايش برخوردار بودند. هيچ مورد از كارها،گفته ها و رفتارشان بيجا و بيهوده نبود. هر كس كه ناراحت بود به هر نحوي كه ممكن بود به او دلداري مي داد و رفع ناراحتي مي كرد.گويا يك پدر مهربان و قدرتمند بودند. براي همه ما كه قيافه شان تسلي بخش هر دل بيمار و مضطرب بود. هميشه مي خنديد، با آنكه دلش پر از آتش و درد بود. چند سال پيش در ملاقاتي كه با او داشتم، از من پرسيدند: شما در زندگي بيشتر به چه چيزي فكر مي كنيد؟ جواب دادم: بيشتر به آينده فكر مي كنم. ايشان گفتند: من بيشتر به روزم فكر مي كنم و در آن مطالعه مي كنم كه فرضاً امروز چه كردم و چه بايد مي كردم. آري، اگر بخواهيم از ايشان بگويم، در واقع كاري بس دشوار است.
در سياهي روزگارمان، با ورود جمهوري اسلامي، زندگيمان وارد مرحله جديد و زيباتري شد. متاسفانه اواخر او را كمتر زيارت مي كردم. هرگاه هم كه يكديگر را مي ديديم، تمام حرفهايشان پيرامون اسلام و انقلاب و تحليل وضع موجود بود. تمام كلامشان در رابطه با حقيقت معنا و ماوراء بود. مرتب ماديون را به باد ملامت مي گرفت و برايشان نيز دعا مي كردند. ديگر خيلي ساكت شده بودند. درد و رنج از چهره زيبايش سرشار گشته، اما خنده هاي معصومانه شان از قدرتي ديگر در وجودشان حكايت داشت. به روحانيت مهر مي ورزيدند. ارادتي بس شگرف به حضرت امام خميني(ره) داشتند. امام را معيار تشخيص حق و باطل مي دانستند. پرويز براي سومين بار به ميدان نبرد شتافت و در عمليات ظفرمندانه رمضان شركت كرد و در تاريخ 29/4/61 بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر در جبهه كوشك به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.
شهيد سيد پرويز فهندژ سعدي فرزند شهيده سيده عوض گل فهندژ سعدي است كه مادرشان هم در تاريخ 22/9/57 در درگيري با بهائيت سعدي به شهادت رسيد.
درود خدا بر روان پاك اين سرباز صديق اسلام.
راهشان مستدام باد
وصيتنامه شهيد سيد پرويز فهندژ سعدي
ضمن عرض سلام، اميدوارم كه همگي شما خوش و خرم و در زندگي و مبارزه با مشكلات پيروز باشيد. انشاء الله كه ه مگي هدف را در زندگي خود يافته و در راه تحقق آن بكوشيم. در همه حال احساس مسئوليت كنيم و يادمان نرود كه در زندگي با خوشي ها و مصائب زودگذر تغير جهت ندهيم، زيرا هيچكدام ارزش آن را ندارد كه ما را به خود مشغول كند. از ياد خدا غافل نشويم. انشاءالله كه خداوند نور ايمان را در دلهايمان منور گرداند و دلهايمان را خاشع درگاه خودش قرار دهد. به چشمانمان بصيرتي دهد كه حقيقت را درك كنيم و اراده اي دهد كه در راه اجراي حق گام برداريم. لياقتي به ما دهد كه آنگونه كه شايسته او هست ستايشش كنيم. هر چند كه از درك ستايش او عاجزيم و او از ستايش ما برتر است. اميد آن است كه در وقت مرگ از ما راضي باشد و ما توانسته باشيم وظايفمان را با ايمان توام با آگاهي انجام دهيم و به روزي كه از شر اعمالمان بايد به رحمت او پناه ببريم و او ما را شفيع باشد. جز او ياوري نداريم. عاقبت ما را به خير گرداند. به هر حال خوشا بر آنان كه تكيه بر الله دارند و زندگي خود را پوچ و بي هدف نمي دانند. نابساماني ها آنها را مايوس نمي گرداند، بلكه آن را مرحله اي از خودسازي و آزمايش مي دانند. آنان كه تكيه بر هواهاي نفساني زود گذر دارند، در هر مرحله كه به خواسته هاي مادي خود مي رسند، متوجه مي شوند كه خواسته ها جاذبه خود را از دست داده و با نا اميدي دل، به دام دل فريبنده ديگري مي بندند و در هر مرحله نا اميدي آنها افزايش مي يابد. تا آن روز كه از پوچي خود آرزوي مرگ مي كنند. خوشا به آنان كه خدا به آنها نظر لطف داشته و آنها را هدايت نموده و بدين وسيله نعمت خود را تمام كرد.
پس برادران هوشيار باشيد كه خلاف دستورات خدا و حضرت محمد(ص) و ائمه هدا (ع) و نائب بر حق امام زمان، امام خميني (ره) قدمي بر نداريم و الگوي شما اكنون امام خميني(ره) است و در روز محشر ما را با او مي سنجند كه او معيار حق و باطل است.
و امام ترازوي حق تعالي براي بندگاني است كه در زمان او مي زيستند. هر كه با او مخالف باشد، در راه باطل و هر كه او را ياري نموده حق را ياري نموده است. اين امام است كه در اكثر سخنان خود صحبت امام زمان را به ميان آورده است. براي شما حجت را تمام كرده است. بدانيد كه سخنان امام از روي ايمان و آگاهي كامل و صد در صد ايشان در رابطه با امام زمان به هر شكلي كه خداوند مقرر داشته قرار دارد و تا وقتي كه ملت ايران حقوق حقه خود و مستضعفين را از مستكبرين نگيرند و تا زماني كه اسرائيل را از بين نبريم، آسوده نخواهيم بود. بايد خود را براي سالها جنگ و مبارزه آماده كنيم، زيرا كه جبهه باطل نيز خود را براي كارزاري سخت مهيا كرده است. بنابراين پيروزي جز با شهادت و اهداء خون به دست نمي آيد. ما اراده كرده ايم كه با مبارزه و شهادت خود، بنا به دستور امام، قدس را از طريق كربلا آزاد كنيم. اميد است كه سيره كربلائيان را مد نظر داشته و راه آنها را به بهترين طريق ادامه دهيم. هر چند كه كافران و منافقين را خوش نيايد. امتي به پا خواسته و روي پاي خود ايستاده و تكيه بر خدا كرده وتا زماني كه اينطور پيش برود، هيچ نيرويي تاب مقاومت را در برابر آن ندارد، همانطوريكه تا به حال نداشته است. اگر خدا خواست و همت خودم ياري كرد و لياقت شهادت را پيدا كردم كه خوشا به حال من و اگر نه، اميدوارم كه خدا ياري كند و هر چه بيشتر خود را در راه اسلام قرار دهم.
اگر شهيد شدم، شما براي من گريه نكنيد، زيرا مانند اين است كه كسي براي تفريح به سفر و گردش مي رود و دنبال سعادت است و ديگران ناراحت باشند. اگر مي خواهيد گريه كنيد، به حال كساني گريه كنيد كه خدا در اين دنيا و آن دنيا آنان را به سبب اعمالشان كيفر مي دهد. چگونه است كسي كه به ديدار پروردگار مي رود و خدا از او خشنود است و شما براي او ناراحت باشيد. شما بهتر است به فكر خودتان باشيد كه آيا خدا از شما راضي است يا نه. ممكن است پس از كمي تفكر به حال خودتان گريه كنيد و خود را مستحق تر براي گريه پيدا كنيد. سلام مرا به همه دوستان و برادران برسانيد. در آخر اميدوارم كه انسان بودن و انسان زيستن را هميشه مد نظر داشته باشيد و در جبهه حق بر عليه باطل حضور داشته باشيد.
خداحافظ – سيد پرويز فهندژ
بسم الله الرحمن الرحیم